~1 min read • Updated Dec 14, 2025
جملات زیبای کتاب اوبلوموف
«زندگی به معنای کار است و کار هدفی است که من آن را نمیشناسم.»
«تنبلی واقعی آنجاست که انسان در کُندی خود، نظم خاصی پیدا میکند.»
«بزرگترین بدبختی آبلوموف این نبود که نمیتوانست کاری انجام دهد؛ بلکه این بود که میدانست باید انجام دهد، اما توانش را نداشت.»
«همه جا یا سر و صداست، یا عجله؛ یا کار است، یا حسرت. چه زندگی غمانگیزی!»
«هر فکری که از سرش میگذشت، فوراً با یک 'چرا؟' و 'به چه دردی میخورد؟' دفع میشد.»
«زمان؟ مگر زمان فقط برای کسانی نیست که کاری برای انجام دادن دارند؟»
«آبلوموفیسم نه یک بیماری، بلکه یک عادت است؛ یک حالت روحی که در آن ذهن و جسم برای استراحت دائمی توافق میکنند.»
«در رؤیاهای آبلوموف، همه چیز نرم، گرم و دور از هرگونه تلاشی بود.»
«هیچکس نمیتوانست با چنین مهارت و هنری، نیتهای خوب خود را به تعویق بیندازد.»
«او همیشه در آستانهٔ شروع یک زندگی جدید بود، اما هرگز از آستانه عبور نکرد.»
«انسان یا باید زندگی را کامل بپذیرد، با همه سختیهایش، یا از آن کاملاً کنارهگیری کند.»
«عشق، آخرین کورسوی تلاشی بود که آبلوموف برای نجات خود کرد.»
«صلح و آرامش درونی، چیزی بود که او از هر چیز دیگری در دنیا بیشتر میخواست؛ حتی اگر به بهای بیعملی باشد.»
Written & researched by Dr. Shahin Siami