هراکلیتوس باور داشت که جهان همواره در حال حرکت و دگرگونی است. هیچ چیز ایستا نیست. مشهورترین بیان او: «هیچکس دو بار در یک رودخانه قدم نمیگذارد؛ زیرا آب همواره در جریان است.»
از نظر او، تحول و دگرگونی جوهر هستیاند و ثبات چیزی جز توهم نیست.
در حالیکه فیلسوفان مکتب میلتوس عناصر طبیعی مانند آب یا هوا را بهعنوان مادهٔ اولیه معرفی کردند، هراکلیتوس «آتش» را جوهر هستی دانست.
این نظریه چرخهٔ تولد و مرگ را بهعنوان جریان فلسفی هستی برجسته میکند.
هراکلیتوس معتقد بود که جهان بر پایهٔ نیروهای متضاد بنا شده است و همین تضادها تعادل ایجاد میکنند. او میگفت: «جنگ پدر همه چیزهاست؛ زیرا کشمکش و تضاد باعث تغییر و پیشرفت میشوند.»
مفاهیمی چون روز و شب، گرما و سرما، زندگی و مرگ، در تقابلاند ولی معناشان از یکدیگر مشتق میشود.
لوگوس از مفاهیم مهم هراکلیتوس است که به نظم عقلانی و منطق حاکم بر جهان اشاره دارد. او باور داشت که با وجود تغییر مداوم، جهان توسط نیرویی عقلانی اداره میشود.
این مفهوم بعدها بر فلسفهٔ رواقی و اندیشهٔ مسیحی اثر گذاشت.
نظریات هراکلیتوس مسیر تفکر را در تاریخ فلسفه تغییر داد:
هراکلیتوس فیلسوفی بود که تغییر و تحول را جوهر هستی معرفی کرد. نظریههای او دربارهٔ آتش، تضاد و لوگوس پایهگذار سنتهای فلسفی متعددی شدند. اندیشههایش هنوز هم در تفکر علمی و متافیزیکی نوین بازتاب دارند.