مکتب کلبی توسط آنتیستنس، شاگرد سقراط، بنیانگذاری شد و با دیوژن سینوپی به اوج رسید. کلبیها زندگی طبیعی، بینیاز، و آزاد از قراردادهای اجتماعی را فضیلت میدانستند. آنها با لباسهای پاره، زندگی در خیابان، و زبان گزنده، جامعه را نقد میکردند.
«فضیلت در بینیازی است، نه در ثروت یا شهرت.» — دیوژن
مکتب شکاکی توسط پیرون الیسی پایهگذاری شد. شکاکان معتقد بودند که شناخت قطعی ممکن نیست و بهترین راه، تعلیق داوری (اپوخه) و پذیرش نادانی است. هدف آنها رسیدن به آتاراکسیا یا آرامش روانی بود.
«نه میدانیم، نه انکار میکنیم؛ فقط داوری نمیکنیم.» — پیرون
ویژگی | کلبیگری | شکاکیگری |
---|---|---|
هدف نهایی | فضیلت و بینیازی | آرامش روانی (آتاراکسیا) |
روش | نقد اجتماعی، زندگی ساده | تعلیق داوری، پرهیز از قضاوت |
نگاه به اجتماع | تحقیر ارزشهای رایج | بیطرفی و عدم داوری |
نگاه به معرفت | اخلاقمحور، نه معرفتمحور | انکار قطعیت معرفتی |
کلبیها الهامبخش رواقیون، آنارشیستها و منتقدان اجتماعی شدند. شکاکان بر فلسفهٔ مدرن، علمگرایی، و روششناسی انتقادی تأثیر گذاشتند. هر دو مکتب، راههایی برای رهایی از اضطراب و وابستگی ارائه کردند.
کلبیگری و شکاکیگری، هر دو واکنشی به بحرانهای معرفتی و اخلاقی یونان باستان بودند. یکی با ساختارشکنی و دیگری با تعلیق داوری، راههایی برای زیستن آزاد، خردمندانه و آرام ارائه کردند. این دو مکتب، هنوز هم در نقد جامعه و جستوجوی آرامش، الهامبخشاند.