اپیکور (Epicurus) در حدود سال ۳۴۱ پیش از میلاد در ساموس زاده شد. او در آتن مدرسهای به نام «باغ اپیکور» تأسیس کرد که برخلاف آکادمی افلاطون، برای زنان و بردگان نیز آزاد بود. فلسفهٔ او بر پایهٔ اتمگرایی دموکریتوس و اخلاق عملی بنا شده بود.
اپیکور لذت را بهعنوان نبودن درد جسمی و اضطراب روانی تعریف میکند، نه لذتهای آنی و شهوانی. او لذت را به دو نوع تقسیم میکند:
«وقتی میگوییم لذت هدف زندگی است، منظورمان لذتهای بیقید و بند نیست، بلکه رهایی از درد و اضطراب است.»
برای رسیدن به آرامش، اپیکوریان چهار اصل بنیادین را توصیه میکنند:
اپیکور زندگی ساده، پرهیز از آرزوهای بیپایه، و دوستی را کلید خوشبختی میدانست. او معتقد بود که:
«خردمند کسی است که آرزوهایش را کاهش دهد، نه اینکه آنها را بیپایان دنبال کند.»
اپیکوریان با دیدگاه اتمگرایانه، مرگ را صرفاً پراکندگی اتمها میدانند. خدایان در جهانی دیگر زندگی میکنند و در امور انسان دخالت ندارند. این دیدگاه، ترس از مرگ و خشم خدایان را بیاساس میداند.
برخلاف تصور عمومی، اپیکوریسم طرفدار عیاشی نیست. بلکه فلسفهای اخلاقی است که بر سادهزیستی، سنجش عقلانی لذتها، و پرهیز از درد تأکید دارد. اپیکور میگوید:
«بادهنوشی و عیاشی زندگی را خوش نمیکند؛ بلکه تفکر خردمندانه و آرامش روانی است که زندگی را شیرین میسازد.»
فلسفهٔ اپیکوری بر اندیشمندانی چون لوکرتیوس، خیام، و حتی حافظ تأثیر گذاشته است. بسیاری از رباعیات خیام بازتابی از دیدگاههای اپیکوری دربارهٔ مرگ، لذت، و زندگی کوتاهمدتاند.
مکتب اپیکوریان، با تأکید بر لذت پایدار، آرامش درونی، و رهایی از ترس، یکی از انسانیترین و عملگراترین مکاتب فلسفهٔ یونان باستان است. این فلسفه، نه دعوت به عیاشی، بلکه دعوت به زندگی خردمندانه، ساده و شادمانه است.