~2 دقیقه مطالعه • بروزرسانی ۲۴ آذر ۱۴۰۴
جملات زیبای کتاب دیوار
«ما اینجا بودیم تا از چیزی محافظت کنیم که دیگر نمیدانستیم چیست. فقط میدانستیم اگر شکست بخوریم، تبدیل به همان چیزی میشویم که قرار بود از آن بترسیم.»
«ترس یک چیز پایدار است. چیزی نیست که ناگهان بیاید و برود. ترس اینجا زندگی میکند، در سنگها و در آب شور.»
«دیوار، آخرین کاری بود که یک ملت میتوانست انجام دهد؛ آخرین کاری که انسانها میتوانستند برای نجات خود از پیامدهای کارهای خودشان انجام دهند.»
«مرزها فقط خطوطی روی نقشه نیستند. آنها در ذهنهای ما هستند، و ذهنها قویتر از بتن هستند.»
«اگر بیگانگان بتوانند از دیوار عبور کنند، آن وقت شما دیگر مدافع نیستید. شما فقط یک بیگانه هستید که کمی دیرتر آمدهاید.»
«ما نسلی بودیم که هرگز امید را به ارث نبردیم. ما فقط بقا را به ارث بردیم.»
«همه چیز تغییر کرده بود. هیچ چیز قابل برگشت نبود. و این سختترین چیزی بود که باید یاد میگرفتیم.»
«آنچه مردم واقعاً از دست داده بودند، نه رفاه، بلکه توانایی تخیل یک آینده بهتر بود.»
«در پایان روز، شما فقط یک چیز میخواستید: اینکه نوبت نگهبانی تمام شود. و این تمام چیزی بود که زندگی به آن تقلیل پیدا کرده بود.»
«عشق در محیط دیوار یک چیز خطرناک بود. زیرا هرچه بیشتر دوست میداشتی، چیزهای بیشتری برای از دست دادن داشتی.»
«گذشته یک کشور خارجی است که ما به آن دسترسی نداشتیم.»
«اگر جایی برای رفتن نداشته باشی، باید جایی که هستی را تحمل کنی.»
«ما همه، فرزندان کسانی بودیم که اشتباه کردند.»
نوشته و پژوهش شده توسط دکتر شاهین صیامی