جعبه موسیقی
در حوالی شب تصمیم به خلق زیباترین جعبه موسیقی که در هر دنیایی بی همتا بود را گرفت .
رقصنده ای بی همتا که برای ساخت آن تنها نیاز به چوب آکاژو و یک سوهان و مقداری آب و قراری به ساختن که نامش مشخص نیست بود .
هفت رفت و آمد خورشید کافی بود تا جعبه ای چوبی صحنه رقص آکاژو با سمفونی بی رنگ برخورد چکش با تارهایی شود که هرکدام ساز خودشان را می زدند . نامش را "پارامونت" گذاشت .
رقصنده آکاژویی رقصید و پیرمرد حسی جدید را تجربه کرد ، گویی رقصش زمان را بی اعتبار ، به شب ها شور و به روزها نور می بخشید . مدتی گذشت و آنچنان دلباخت که تصمیم گرفت "پارامونت" را جانی ببخشد همجنس خود ، رقصنده ای از جنس روح که با او ارتباط برقرار کند ، او هم بتواند جعبه موسیقی بسازد ، شبها بخوابد و گاهی هم از روی شیطنیت جعبه ای بی در یا بی صدا بسازد و هدیه کند به موش های خیابان بیست و پنجم . برای این کار به چند استوانه تبدیل کننده نیاز داشت ، استوانه های زشت شیشه ای که داخل آن جز خلا و الکتریسته و برخورد گوی های کوچک سنگین یافت نمی شد . "پارامونت" را داخل استوانه گذاشت و منتظر ماند تا آکاژوی ماهگونی زیبا جای خودش را به نوری سفید خالص از جنس خودش دهد .
روزها ، ماهها ، سالها گذشت و منتظر تغییر چشمش را از روی استوانه برنداشت .
ولی تغییری که رخ داده بود آن تغییری نبود که او انتظارش را داشت . تغییر از این قرار بود که دیگر "پارامونت" بخاطر شیفتگی نگاهش نمی رقصید و تنها با ساز تارهای ناکوکی می رقصید که هر کدامشان داستان خودشان را داشتند . دیگر وقتی صبح ها ، در جعبه موسیقی را باز می کرد "پارامونت" با لبخندی سپاسگزار نگاهی نبود که برایش می رقصید ، و با شوقی از جنس ابدیت دور خودش نمی چرخید بلکه تنها نتیجه امتحان شب گذشته بود که رقص آن را با هر سازی کوک می کرد .
حتی دیگر "پارمونت" ماهگونی شفاف و خیره کننده نبود و بجای تبدیل شدن به رنگ همجس روح به ماهگونی تیره و کدر که گویی سالها در داخل انباری متروک خاک خورده باشد و هر از چند گاهی آن را به جبر بی ارزشی سویی پرت کرده باشند تبدیل شده بود .
آن زمان ها در دنیا فقط دو چیز وجود داشت "پارامونت" و جعبه موسیقی ساز ولی حالا دنیا پر شده بود از همه چیز به غیر از "پارامونت" و پیرمرد عاشقی که در محاسباتش قلب یک رقصنده چوبی را در نظر نگرفته بود .
آن زمان بی تکرار بود . عشقی بی ترفیع در تمامی دنیا ها پیچید به غیر از آن دو که تمام آن را به ارزش امتحانی نامعلوم (که نتیجه آن تا هم اکنون هم مشخص نشده است) فروختند .