بخشی از مجموعه

Symphony of the Dead

~1 دقیقه مطالعه • بروزرسانی ۲۴ آذر ۱۴۰۴

جملات زیبای کتاب سمفونی مردگان

«آدمیزاد فقط با آب و نان و خواب و شهوت نیست که زنده است. با کار و عشق زنده است. بنده اگر کار و عشق را از او بگیری، با یک مرده متحرک طرفی.»

«اگر انسان‌ها می‌توانستند بدون ترس زندگی کنند، دیگر به چیزی نیاز نداشتند.»

«ما از کودکی مُرده به دنیا آمده‌ایم، و زندگی چیزی جز کشیدن بار سنگین این مُردگی نیست.»

«زندگی مثل یک سمفونی ناتمام است؛ هر کسی فقط فرصت نواختن یک موومان را دارد.»

«سرنوشت، کلمه‌ای است که بزدلان می‌گویند تا تقصیر اعمالشان را به گردن آن بیندازند.»

«درد، زبان مشترک همه آدم‌هاست.»

«وقتی همه چیز به هم ریخته باشد، تنها کاری که از دستت بر می‌آید، تماشا کردن است.»

«همیشه فکر می‌کردم که در دنیا فقط یک تنهایی وجود دارد، اما حالا می‌دانم تنهایی انواع گوناگونی دارد.»

«بزرگترین گناه، فراموش کردن است.»

«عشق؟ عشق یعنی درک تمام رنج‌های دیگری و در عین حال، دوست داشتنش.»

«گاهی آدم دلش می‌خواهد دست خودش را بگیرد و برود. دلش می‌خواهد تمام آن جاهایی که دلش برایشان تنگ شده را ببیند.»

«شاید، عشق آخرین چیزی باشد که انسان را از سقوط نجات می‌دهد.»

«مرگ، تنها قطعیت زندگی است. بقیه چیزها قابل مذاکره‌اند.»

«ما محکوم به حرف زدن نبودیم، محکوم به شنیدن نبودیم؛ ما محکوم به زندگی کردن بودیم.»

نوشته و پژوهش شده توسط دکتر شاهین صیامی