خورشید پایین می افتد
خورشید
پایین می افتاد
آسمان به رنگ تفهیم این حقیقت
که غروب آمده است
من چون بید لرزان
ترس از شب
شیهه بارز باد
آسمانی پر ابر
خالی از مهتاب
می پرسی گم شده ای ؟
خنده ای منگ
مگر از سکوت گیج ستاره ها راه را بلدی ؟
آخرین نورشان سالها پیش
نزدیک ازل
خاموش شد
بعد از گیجی صبح و کویر
تماشای غروب
خواهم رفت در شب
بی راهه
بی برگشت