
مکاتب فلسفی؛ مسیرهای اندیشه و تفک
مکتب رواقی، بنیانگذاریشده توسط زنون کیتیونی در قرن سوم پیش از میلاد، یکی از مکاتب مهم فلسفهٔ هلنیستی است که بر زندگی خردمندانه، آرامش درونی، و زیستن مطابق با طبیعت تأکید دارد. رواقیون با تمرکز بر کنترل احساسات، پرهیز از وابستگی به امور بیرونی، و دستیابی به فضیلت، راهی برای رهایی از رنج و اضطراب ارائه میدهند. این مقاله به معرفی اصول رواقی، چهرههای برجسته، و کاربردهای عملی آن در زندگی روزمره میپردازد.
دو مکتب مهم فلسفهٔ هلنیستی — کلبیگری و شکاکیگری — هر یک بهشیوهای خاص به نقد ارزشهای اجتماعی، انکار قطعیت معرفتی، و رهایی از وابستگیهای بیرونی پرداختند. کلبیها با زندگی ساده، بینیاز و ساختارشکن، و شکاکان با تعلیق داوری و آرامش درونی، راههایی برای زیستن آزاد و خردمندانه پیشنهاد کردند. این مقاله به معرفی اصول، چهرهها و تفاوتهای این دو مکتب میپردازد.
کنستانتین کبیر، نخستین امپراتور روم که مسیحیت را رسمیت بخشید، و آگوستین قدیس، یکی از برجستهترین فیلسوفان و الهیدانان مسیحی، هر یک نقشی بنیادین در شکلگیری سنت مسیحیت غربی ایفا کردند. کنستانتین با صدور فرمان میلان، مسیر تاریخی دین را تغییر داد؛ و آگوستین با آثار فلسفیاش، بنیانهای معرفتشناسی، الهیات و اخلاق مسیحی را تثبیت کرد. این مقاله به بررسی زندگی، اندیشهها و تأثیرات این دو چهرهٔ کلیدی میپردازد